از دوران بسیار کهن همواره ادیان و فرقه های مذهبی مختلف از نمادها به عنوان نشان و سمبل آرمان و ایده های اقناع کننده خود، و وسیله ای برای همبستگی و نزدیکی میان پیروان خود استفاده کرده و می کنند. این نمادهای مذهبی در اغلب آثار هنری(سفالینه ها، دیوار نوشته ها و نقاشی های) بر جای مانده از سده های دور خود را نشان می دهد.
در همین زمینه گروه تولید «تازه» به منظور معرفی این نمادها در گزارش هایی کوشیده است به موضوع نمادگرایی ادیان و فرقه های مذهبی مختلف در دنیا بپردازد.
تایجیتو:
تایجیتو و یا یین و یانگ مفهومی است در نگرش چینیان باستان به نظام جهان. یین و یانگ شکل سادهشدهای از مفهوم یگانگی متضادها است. از دیدگاه چینیان باستان و تائوباوران، در همه پدیدهها و اشیاء غیر ایستا در جهان هستی، دو اصل متضاد ولی مکمل وجود دارد. یین و یانگ نشان دهنده قطبهای مخالف و تضادهای جهان هستند. البته این بدان معنا نیست که یانگ خوب است و یین بد است، بلکه یین و یانگ مانند شب و روز یا زمستان و تابستان بخشی از چرخه هستی هستند.
وقتی تعادل و احساس خوبی به وجود میآید که تعادل بین یین و یانگ برقرار باشد. نقطههای متضادی که داخل شکل یین و یانگ دیده میشود به این مفهوم است که یین وقتی به حداکثر خودش برسد، و می خواهد تمام شود در درونش یانگ را دارد و وقتی هم که ینگ می خواهد به حداکثر خود برسد در درونش یین را دارد. یعنی وقتی یکی تمام میشود، دیگری در درونش رشد میکند و این چرخه ادامه پیدا میکند. یین و یانگ به ترتیب نام اصلها یا نیروهای مکمل مادینه و نرینه جهان در فلسفه ذن و تائوئیسم است که همه وجوه زندگی را در بر میگیرد. یین در لغت به معنای سمت سایه گرفته تپه است و یانگ سمت آفتابرو. یین معمولاً مترادف زمین شمرده میشود که تاریک و سرد است و هر چیز بدی به آن نسبت داده میشود و یانگ مترادف آسمان است و روشن و گرم و خوب شمرده میشود.
ستاره پنج پر یا پنتاگرام:
ستاره پنجپر یا پنتاگرام شکلی هندسی است که از پنج خط تشکیل شده و به شکل ستاره است. کلمهٔ «پنتاگرام» از کلمه یونانی(ν) منشا گرفتهاست که به معنی پنج خط است. پنتاگرم به عنوان سمبلی ارزشمند در یونان و بابل قدیم مورد استفاده قرار میگرفته، پنتاگرم دارای گرایشهای جادویی نیز میباشد. بسیاری از کسانی که پیرو نوپگانیسم یا مهرپرستی هستند از این سمبل استفاده میکنند. (مهرپرستی آیینی رازآمیز بود که بر پایه پرستش مهر(میترا) ایزد ایران باستان و خدای خورشید، عدالت، پیمان و جنگ، در دوران پیش از آیین زرتشت بنیان نهاده شد). در قرون وسطا مسیحیها ستاره پنج پر را به عنوان طلسم ضد شیطان و عجوزهها به کار میبردند ستاره پنج پر در زمانی نشانه شهر اورشلیم بودهاست همچنین شیطان پرستها نیز آن را با یک بز که ریشش در ضلع پایین گوشهایش در دو ضلع وسط و شاخهایش در دو ضلع بالا بود به کار میبردهاند.در مهرپرستی نیز به عنوان سمبل اصلی شناخته شدهاست و به عنوان نشانهای از پنج عنصر خاک، آب، باد، آتش و زمین است.
ستاره داود:
ستاره داوود، مهر سلیمان، نگین سلیمان یا خاتم سلیمان شکلی مرکب از دو مثلث متساوی الاضلاع یکی رو به بالا و دیگری رو به پایین که روی هم قرار گرفته، تشکیل شدهاست. این نشان در ادیان و عقاید مختلف، به خصوص یهودیت امروزی کاربرد دارد. اولین بار که این نشان در کابالای یهود ثبت شده در قرن ۱۲ میلادی توسط "یهودا حدسی" بوده است. برخی از یهودیان اعتقاد دارند که ستاره داوود نشانه آمیزش نهایت و بی نهایت، جهان دیدنی و جهان نادیدنی است. بر طبق نظر برخی علمای تورات این ستاره شش گوشه دارد که نشان از شش روز هفته است. مرکز ستاره را نماد روز هفتم میدانند که روز استراحت است. این معنا به نوعی همان جامعیت و تقدس عدد هفت است. اما برخی دیگر بر این باور هستند که این نشان داوود پیغمبر نیست، بلکه نشانه "داوود الروی" فرزند سلیمان بن دوجی است که با ادعای مسیح بودن در مقابل سلجوقیان شورش کرد. سپس پس از مرگ وی نشانه پرچم او در بین یهودیان اشکنازی مشهور گردید. برخی از گروههای سنتی یهودی بجای این نشان که آن را بدعت می خوانند، از نشان سنتی یهود(منوره یا شمعدان)، استفاده میکنند. بجز یهودیت، این نشان در ادیان و عقاید بسیاری مانند مسیحیت، زرتشتی، هندو، بودایی، اسلام کاربرد داشتهاست. امروزه در برخی عقاید و گروههای سِرّی مانند اشراقیون و فراماسونها از این نشان استفاده میشود. اما گمان میرود که این نشان برای اولین بار توسط ادیان شرقی و بخصوص در دین هندو استفاده شده باشد. در این دین، این ستاره نشان تعادل فکر و توازن بین خدا و انسان است.
شمعدان یا منوره:
مِنوره شمعدانی هفت شاخه است که بیش از سه هزار سال نماد اصلی آیین یهود بوده است؛ این نماد در سالهای اخیر جای خود را به ستاره داوود داده است. در پرستشگاه های یهودی از این شمعدان استفاده میشد. برخی از مفسران یهودی، منوره را نماد بوته سوزانی دانستهاند که به روایت تورات، موسی به واسطه آن با خدا سخن گفته است. گروهی دیگر نیز شاخههای منوره را نماد شش روزه هفته و شاخه وسط را نماد روز مقدس سبت(شنبه) دانستهاند. در سفر خروج، دستورها و احکامی که برای ساختن منوره وجود دارد؛ ذکر شده است: «..و دیگر از زر خالص شمعدانی را بساز. این شمعدان از سبیک ساخته شود و ساقش و شاخههایش و فنجانهایش و سیبهایش و شکوفههایش از آن باشند. و شش شاخه از پهلوهایش برآید، سه شاخه شمعدان از یک پهلو و سه شاخه شمعدان از پهلوی دیگر.»
صلیب شکسته یا سواستیکا:
صلیب شکسته یا گردونه خورشید یا سواستیکا و یک چلیپا با شاخههای ۹۰ درجه به سمت راست یا چپ است. که معمولاً با جهت افقی یا گوشههایی با زاویه ۴۵ درجه میباشد. در شکل هندی نقطههایی در هر ربع آن قرار میدهند. سواستیکا از واژه سانسکریت "svastika" مشتق شده و به معنای خوب برای بودن است. در فرهنگ هند و اروپایی، این نشان بر روی اشیا یا مردم ایجاد می شد تا برایشان شانس بیاورد. این نشان برای هزاران سال متداول بوده است، خصوصاً به عنوان یک نماد هند در کتاب های مقدس، به معنای بخت، برهما یا سامسارا (تولد دوباره). امروزه این نشان معمولاً در آثار هنری هندی و معماری کنونی و باستانی هندو و نیز در خرابههای شهر تاریخی تروآ دیده می شود. همچنین چلیپای شکسته در بسیاری از هنرها و طراحیهای تاریخ بشری پدیدار میباشد، نشان بسیاری از چیزها، همچون خوش اقبالی، خورشید در آئین مهر پرستی، برهما یا هندوها بود. در غرب، چلیپای شکسته با نام سواستیکا به عنوان نماد نازیسم شناخته میشود. چلیپای شکسته همچنین به عنوان«نماد خلاقیت-زندگی فعال و به عنوان نشان«طرفداران آلمانگرایی» شناخته میشود. (استفاده از نشان چلیپای شکسته توسط نازی ها نشات گرفته از فرضیات نظریه پردازان نازی بود. فرضیاتی که آنها از فرهنگ آریایی فراموش شده مردم آلمان داشتند.) امروزه استفاده از آن در برخی از کشورها از جمله آلمان جرم تلقی می شود.
چرخ دارما:
بوداییان بر این باورند که در ۱۵۰۰ سال حکومت بودا در هند، آموزههای بوداگرایی سه بار دستخوش دگرگونی شدهاند و در این باره اصطلاح «سه بار گردش چرخ آیین» را بکار میبرند. چرخشگاه هر کدام از این دورهها را هم هر ۵۰۰ سال میپندارند. البته آموزههای دورههای پیشین هم همراستا با آموزههای تازه به زندگی خود ادامه دادهاند. بن مایهای که همه این آموزهها به آن پایبند بودهاند همانا اصل نپایندگی(نامانایی) هستی است. این باور که هیچ چیز این جهان هستی پاینده و پایدار نیست. اصطلاح چرخ آیین (چرخ دارما) بعدها در میان بوداییان تبت محبوبیت زیادی پیدا کرد و در موارد دیگری بکار رفت. برای نمونه در آنجا بوداییان چرخهای درست کردند و بر روی آنها متون بودایی نگاشتند و به این چرخها نام چرخ آیین یا چرخ نیایش دادند. منظور از گرداندن این چرخها بدست پیروان آیین بودا همانا نمادی از خواندن سخن بودا بود. بر روی و در درون این چرخها افسونهایی (مانتراهایی) نوشته شدهاست. افسونها سخنانی ژرف به گونهای بسیار نمادین هستند. این چرخها را میتوان در جوامع گوناگون بودایی یافت اما تنها در تبت است که آنها بخشی جاافتاده از زندگی روزمره را تشکیل میدهند. بوداییان بر این باورند که چرخاندن این چرخها مانند این میماند که شخص (بصورت نمادین) همه متون درون آن را خواندهاست.